«بوم و بانو» در ساعت مناسبی پخش نمی شود
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۱۵۹۵۶
آقای غفارمنش، بازی در سریال «بوم و بانو» چطور اتفاق افتاد؟ آیا شما قبل از این همکاری با سعید سلطانی آشنا بودید؟
سریال «بوم و بانو» اولین همکاری من با آقای سلطانی است. ایشان من را برای این نقش انتخاب کرده بودند و من با توجه به کیفیت بالای فیلمنامه و کارهای خوبی که قبلا از آقای سلطانی دیده بودم بازی در این سریال را پذیرفتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسلما قرار گرفتن در قالب شخصیتی که در دوره پهلوی اول زندگی کرده، کار سادهای نیست. نقش «فیروز» به عنوان یک کارمند اداره شهربانی چه ویژگیهای داشت که شما را به بازی در آن ترغیب کرد؟
نقشم را دوست داشتم و آقای سلطانی کمک کرد تا نقش یک مامور شهربانی آب و رنگ بهتر و باورپذیرتری به خود بگیرد. این نقش به نوعی از همان مدل شهربانی های قدیمی بود که می گفتند; ماموریم و معذور. در حقیقت در کنار فیلمنامه محکم و خوبی که خانم شعله شریعتی آن را به نگارش درآورده بود، خود آقای سلطانی هم بازیگرش را به لحاظ شناساندن ویژگی های رفتاری یک نقش، موقعیت اجتماعی اش، نوع نگاه کردنش، لحن ادای کلماتش و... هدایت می کرد. البته خودم هم نسبت به تاریخ دوران پهلوی و نقش اداره تامینات در جامعه سیاسی-اجتماعی آن زمان آشنایی داشتم و فضای فیلمبرداری هم که در زندان قصر می گذشت با وجود فضاسازی پرزحمتی که داشت به من کمک کرد تا در آن حال و هوا قرار بگیرم.
از چه جهت می گویید که فضاسازی این سریال پرزحمت بود؟
پلان های شهری این سریال پر بود از اسب و کالسکه و ماشین های قدیمی و... که با هزار مشقت آنها را درست می کردند. جزئیات لباس های مربوط به آن دوران، فرم یقه، جنس پارچه دوره پهلوی اول باید کاملا رعایت میشد و حتی مدل ساعت مان هم باید شکل و شمایل آن روزها را به خود می گرفت.
قبل از اینکه چنین نقشی به شما پیشنهاد شود، چقدر مطالعه تاریخی داشتید؟
خب، من همیشه علاقمند به تاریخ بودم و سریال های تاریخی تلویزیون مثل «هزاردستان»، «کیف انگلیسی» و... را دنبال می کردم، اما قبل از بازی در این سریال خاصه درباره دوران پهلوی اول مطالعاتی کردم. داستان قمرالملوک وزیری، سرپاس مختاری، پزشک احمدی و... را دقیق تر از گذشته خواندم تا با آگاهی کاملتری بتوانم نقش ام را بازی کنم.
تا به امروز بازخورد مخاطب از این سریال را چطور ارزیابی کردید؟
-متاسفانه این سریال ساعت پخش خوبی ندارد. بیست دقیقه آخر سریال «زمین گرم» که از شبکه سه پخش می شود دقیقا می افتد روی بیست دقیقه اول سریال ما (بوم و بانو) که از شبکه دو پخش می شود! معمولا در سریال های ماه رمضان است که هنوز تیتراژ یک سریال از یک شبکه تمام نشده باید کانال را عوض کنی تا سریال شبکه دیگر را ببینی، اما چند شب است که من می بینم این اتفاق در مورد سریال ما فقط به تیتراژ ختم نمی شود و دو سریال کاملا روی هم می افتد! به نظرم دوستان باید در کنداکتور مروری بکنند. با این توضیح فکر می کنم این سریال در بازپخشش بیشتر دیده شود، چون در حال حاضر در زمان خوبی پخش نمی شود. سوای این قضیه خوشبختانه بازخوردهایی که از مردم نسبت به نقش خودم دریافت می کنم مثبت است. البته معمولا نقش های جدی ای که بازی می کنم به دل مردم می نشیند.
مدتها از تولید و پخش آخرین سریال تاریخی تلویزیون میگذرد و کارگردانها دیگر میل کمتری برای رفتن به سمت این ژانر دارند. به نظر شما ساخت سریال های تاریخی اصلا ضرورتی دارد؟
-ساخت سریال تاریخی نیاز جامعه امروز است. مردمی که از مطالعه گریزان هستند و پر فروش ترین های کتاب هایشان مربوط به کتاب های تعبیر خواب یا هنر آشپزی است، می شوند مردمی اصطلاحا «بخور و بخواب». با این توصیف اما، همین مردم سریال بین هم هستند و می توان آگاهی تاریخی شان را از طریق سریال سازی بالا برد. چرا که جامعهای که آگاهی تاریخی درست و عمیقی نداشته باشد مسلما با مشکلات بسیاری مواجه می شود.
و همکاری با سعید سلطانی در کارنامه کاریتان چطور بود؟
-فوق العاده. من ۳۲ سال است که بازیگرم و طی این سالها کارگردانی اخلاق مدارتر و عارف تر و درست تر از آقای سلطانی ندیدم. سعید سلطانی عارفی است که به خدا وصل است و وقتی کارگردان به عنوان نوک هرم کاری درست باشد دیگر تمام عوامل کار هم درست می شوند. با احتساب توقفی که کرونا در فیلمبرداری این سریال بوجود آورد، حدودا یکسال سر این سریال بودم و هر زمانی که سر کار نبودم دلم برای همکارانم تنگ میشد. مدیریت سعید سلطانی و آرمان زرین کوب (تهیه کننده) عالی بود و به جرات می گویم که گروه ساخت سریال «بوم و بانو» به لحاظ نظم، انرژی مثبت، همراه و... بهترین گروهی بود که تا به امروز با آن کار کردم.
الان مشغول چه کاری هستید؟
-الان تئاتر «دارکولا» به کارگردانی پویا امینی و تهیه کنندگی مهدی غلامی سرخه را ساعت ۷ هر شب در تماشاخانه سپند روی صحنه دارم. این نمایش با رعایت تمامی پروتکل های بهداشتی و با رعایت فاصله اجتماعی در نشستن مردم روی صندلی ها اجرا می شود و خوشبختانه توانسته مخاطبش را راضی نگه دارد. ساناز قنبری/فرهنگ و هنر
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: امیر غفارمنش بوم و بانو سعید سلطانی آرمان زرین کوب سعید سلطانی آقای سلطانی بوم و بانو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۱۵۹۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای کار التماس نمیکنم
اوهمچنین کارگردانی سریال آینه را که در دهه ۶۰ از تلویزیون پخش میشد وبسیار پرمخاطب بود، برعهده داشته است. لطفی در سینما نیز دو فیلم سرخپوستها و پاکباخته را ازخود به یادگارگذاشته است.مخاطبان تلویزیون لطفی رابیشتر با سریال خانه به دوش و نقش اصلان به یاد میآورند. این هنرپیشه پیشکسوت تاکید میکند که نقش اصلان را بهعنوان یک کاراکتر منفی و منفور با طنز و کمدی درآمیخته تا شخصیتی جذاب و ماندگار خلق کند. گفتوگو وخاطرهبازی با غلامحسین لطفی و بیان برخی مسائل از زبان او برای اولینبار جذاب است و ماحصلش هم خواندنی. کارگردان وبازیگری که نیمقرن ازفعالیتهای هنریاش میگذرد و با کولهباری از تجربه دارد قطعا خاطرات و ناشنیدههای زیادی برای گفتن دارد.
این روزها چه میکنید؟
حدود ۱۰سال است که در قزوین زندگی میکنم و در این مدت فقط در فیلم نارگیل دو بازی داشتهام. اکثر مواقع در خانه هستم و فیلم میبینم، کتاب میخوانم و شعر مینویسم. از آن آدمهایی نیستم که بگویم چون تنها هستم، بنشینم و در و دیوار را نگاه کنم تا عمرم بگذرد. فیلم زیاد میبینم، در حدی که اگر بر بدن من تیغ بکشید به جای خون، فریمهای فیلم بیرون میزند.
شما در دهه ۷۰ و تا حدودی ۸۰ بازیگر به نسبت پرکاری بودید اما ناگهان خیلی کمکار شدید. چه اتفاقی افتاد؟ آیا خودتان در انتخاب نقشها سختگیر بودید؟
اوضاع و احوال ساخت فیلم چند سالی است که خیلی بد شده. ۱۵سال پیش هم سر فیلمبرداری سریال بایرام، سقوط کردم و کمر و پاهایم دچار آسیب شد. از طرف دیگر، پیشنهادات زیادی داشتم اما دندانگیر نبودند. نقشهای شبیه به هم را بازی نمیکنم. نقش باید متفاوت باشد. متأسفانه برخی کارگردانان و تهیهکنندگان هم نقشهایی را پیشنهاد میکنند که انسان تصور میکند اینها اصلا در دنیا و جامعه امروز ما زندگی نمیکنند. وقتی من بازیگر نقش را درک نمیکنم، چگونه میتوانم بازیاش کنم؟! برای همین هم هست که خیلی از کارها با استقبال مردم مواجه نمیشوند.
با توجه به اینکه سالهاست کار نمیکنید، امرار معاشتان از چه طریق میگذرد؟
من استثنائا جزو کارگردانان استخدام وزارت ارشاد هستم و یک حقوق پایه دریافت میکنم، در صورتیکه دکترای کارگردانی دارم. به هرحال، باهمین حقوق حداقلی کنار آمدهام.اگر طلبهایم دربازیگریام را پرداخته بودند و پسانداز میکردم، الان میلیاردر بودم.
در جایی خواندم که شما یک شهربازی و کافیشاپ در قزوین دارید. واقعیت دارد؟
نه، اصلا صحت ندارد. ۱۵سال پیش برای راهاندازی یک شهربازی اقدام کردم اماآنقدر برایم زدند که پشیمان شدم ورهایش کردم.
سکونت در قزوین و دوری از تهران در فعالیتتان تأثیرگذار نبوده است؟
تهران هم که بودم بیشتر با تلفن کار میکردم. از آن بازیگرانی نبودم که هر روز در دفاتر فیلمسازی باشم و برای کار التماس کنم یا برای فلان تهیهکننده هدیه بخرم. اگر از گرسنگی بمیرم هم چنین کاری نمیکنم. معتقدم اگر خودشان به فکر من بازیگر بودند ارزش دارد، نه اینکه خودم را تحمیل کنم. دور از ادب و فرهنگ من هنرمند است.
در کارنامه بازیگریتان نقشهای متفاوت و ماندگاری دیده میشود اما مردم همچنان شما را بیشتر با نقش اصلان سریال خانه به دوش به یاد میآورند.
اصلانی که من بازی کردم یک نقش منفی کاملا منفور بود. همیشه از نقشهای منفی استقبال کردهام چراکه میدانم در این نقشها چیزهایی نهفته است که بازیگر میتواند ارائه کند. البته من اصلان را از قالب یک کاراکتر منفی خشن درآوردم و با طنز درآمیختم، طوری که وقتی او در دو سه سکانس نباشد، مخاطب دنبالش میگردد. بازیگر باید تلاش کند تا کارهایش برای مردم تکراری و یکنواخت نباشد. من نقشهای متفاوتی ازجمله کارگر، پلیس، پزشک و...بازی کردهام. در جوانی با یک ضبط صوت در پارکها با مردم صحبت میکردم و ارتباط میگرفتم. دیالوگهای کارمندان بازنشسته را یادداشت و روی صحبتها، لباسها و حرکاتشان تحقیق میکردم تا نقشم با واقعیت یکی شود. تمام توانم را برای نقش میگذاشتم. بازیگر نباید فقط دیالوگ را حفظ کند و کارگردان هم خوشش بیاید. باید برای نقش زحمت کشید. من به خودم سخت میگرفتم تا نقش به دل مردم بنشیند. مثلا وقتی نقش یک نمایشگاهدار را داشتم مردم فکر میکردند واقعا نمایشگاهچی هستم. با تحقیقات این کار را انجام میدادم.
همین اواخرشبکه آیفیلم درحال بازپخش سریال خانه بهدوش بود.به نظرتان چراباوجودگذشت۲۰سال این سریال باوجود بازپخشهای متعدد، همچنان مخاطب دارد؟
نزدیکان من حتی سیدی این سریال را در خانه دارند. خانه به دوش یک کارگردان خوب مثل رضا عطاران داشت و انتخاب نقشها در آن به درستی صورت گرفته بود. یک کارگردان آمریکایی میگوید اگر بازیگران درست انتخاب شده و سر جای خودشان باشند، ۸۰ درصد کار یک فیلم انجام شده است. در خانه بهدوش هم هر کسی سر جای خودش بود. بیشتر سریالهای قدیمی همچنین وضعیتی داشتند. بهنظرم در حال حاضر آیفیلم یکی از موفقترین شبکههای تلویزیون است، چون سریالهای قدیمی و خاطرهانگیز را پخش میکند. البته من نقشهای خوب زیاد داشتهام و فقط به اصلان محدود نمیشود اما مردم از اصلان خوششان آمده و مرا با این کاراکتر میشناسند.
خودتان کدام نقشتان را بیشتر دوست دارید؟
در سال ۱۳۶۱که دانشجوی سال دوم بودم نقش مالکوم ایکس از رهبران سیاهپوست آمریکا را بازی میکردم که در سخنرانی کشته میشد.۴۵دقیقه در سخنرانی حرف میزدم. مرتب باید صدایم را بالا و پایین میکردم تا یکنواخت نباشد و مخاطب دلزده و کسل نشود. خودم این نقشم را خیلی دوست دارم.
علاوه بر بازیگری، تجربه کارگردانی دو فیلم هم در سینما دارید. چرا روند فیلمسازیتان ادامه پیدا نکرد؟
فیلم ساختن پول میخواهد؛ باید تهیهکننده و سرمایهگذار باشد. من الان هم مدام در حال نوشتن هستم و سناریو زیاد دارم. اجازه نمیدهم مغزم زنگ بزند.
یکی از فیلمهایتان پاکباخته است که اتفاقا فروش خوبی هم داشت.
پاکباخته یک فیلم سفارشی بود. سوژه فیلم تکراری بود اما طوری ساختمش که تکراری به نظر نرسد. کار خوبی هم شده بود. آن زمان آقایان اکبر عبدی و علیرضا خمسه با هم قهر بودند. با فیلم پاکباخته آشتیشان دادم. این دو غول بازیگری در فیلم روبهروی هم بازی کردند.
در تلویزیون هم سریال موفق آینه را کارگردانی کردهاید که در زمان خودش فوقالعاده پرمخاطب بود.
درهمه جای دنیا وقتی سریالی موفق میشود ادامهدار میشود ولی در ایران اینگونه نیست و برعکس عمل میکنند. وقتی سریال آینه را میساختم حتی پشت صحنه برایم مهم بود.درکارسختگیرهستم ولی درحال حاضر کسانی هستند که فرق قاشق وچنگال را نمیدانند و به همینخاطر دوست ندارم با آنها کار کنم.
یکی ازبازیهای ماندگار دیگر شما به فیلم پرده آخر بازمیگردد.حیف نیست که کارگردانی مثل واروژ کریم مسیحی فقط دو فیلم ساخته باشد؟
بالاخره همه ما یک دلیل برای کمکاری داریم.آقای کریم مسیحی دستیارآقای بیضایی بودند و کارشان درخشان و عالی بود. امیدوارم همیشه تندرست باشند. کارگردان و نویسنده درجه یکی هستند. حیف است که ایشان کنار گذاشته شوند و نتوانند کار کنند. هرازگاهی در فضای مجازی عکس من و چند همکارم را میگذارند و از بیکاری ما مینویسند اما الان با قاطعیت میگویم که کسی نمیتواند ما را کنار بگذارد و خودمان نمیخواهیم با هر شرایطی کار کنیم.
در سریال شب روباه هم یک تیپ جدید و جالب از پلیس ارائه دادید. یک کارآگاه به شدت خونسرد که همیشه یک پاکت آلبالو خشکه در جیب داشت و به همه و حتی مظنونین تعارف میکرد.
تا به امروز هیچ خبرنگاری حرف شب روباه رابا من نزده بود وبرایش مهم نبود.شب روباه یکی ازبهترین سریالهای کارآگاهی است که نسخه سینماییاش هم ساخته شد. یکی ازبهترین بازیهایم در نقش استوار سجادی شب روباه است. این سریال راخیلی دوست دارم.
میان کارگردانی و بازیگری کدام را ترجیح میدهید؟
هر دو را دوست دارم اما درحال حاضراولویت من،کارگردانی است.البته اگر پیشنهادخوبی هم دربازیگری داشته باشم قبول میکنم.
شما با کارگردانان بزرگی مثل مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، واروژ کریم مسیحی، شاپور قریب و ... کار کردهاید. دوست داشتید با کدام فیلمساز همکاری داشته باشید و فرصتش پیش نیامد؟
دلم میخواست با مرحوم مهرجویی کار کنم که متأسفانه فرصت نشد. برخی هنرپیشهها شانس میآورند و با کارگردانان بزرگ کار میکنند. امیدوارم در آینده فرصت همکاری با فیلمسازان بزرگ را داشته باشم.